محل تبلیغات شما

قدرت در همه روابط وجود دارد. داشتن قدرت به معنای داشتن حس کنترل ، داشتن انتخاب و توانایی تأثیرگذاری بر محیط و دیگران ما است. این یک غریزه طبیعی و سالم است که می توانیم برای برآورده کردن خواسته ها و نیازهای خود ، از قدرت خود استفاده کنیم. وقتی احساس قدرت می کنیم می توانیم احساسات خود را مدیریت کنیم ، اعتقاد داریم که اهمیت داریم و می توانیم بر نتایج تأثیر بگذاریم. ما به جای اینکه در تأثیر دیگران و شرایط باشیم ، احساس کارآیی بیشتر داریم. به جای عکس العمل ، ما می توانیم عمل کنیم زیرا یک مکان کنترل داخلی داریم. قدرت مختل شده در مقابل ، بسیاری از ما ممکن است احساس ناتوانی کنیم و قربانی نیروهای خارجی شویم. ما می توانیم احساس کنیم که سرنوشت ما از دست ما خارج است. برخی از ما داوطلبانه قدرت خود را به دیگران واگذار می کنیم. ممکن است از اعمال قدرت خودمان احساس ناراحتی کنیم و باور داشته باشیم که دیگران را بیگانه خواهیم کرد. درعوض ، ممکن است ما نسبت به دیگران واکنش نشان دهیم ، به خواسته ها و نیازهای آنها معترض شویم ، و در تصمیم گیری و شروع اقدامات مستقل مشکل داشته باشیم. ممکن است احساس کنیم که وقتی منظورمان را بیان می کنیم یا دوست نداریم ، احساساتی را داشته باشیم یا صدای خود را بالا ببریم.
 این احساس اختلال در قدرت رایج است و ناشی از:
1-تمرکز خارجی عادت
 2- شرم و عزت نفس کم - احساس ارزشمندی نمی کنید
3-وابستگی و عدم استقلال - نیاز بیش از حد به یک رابطه
4- عدم اطمینان و استقلال در تصمیمات دیگران
5- ناراحتی از قدرت و اعتقاد به اینكه به روابط آسیب می زند
6-ترس از طرد و کنار گذاشتن
7- نیاز به عشق و تأیید دیگران برای احساس رضایت و رضایت خاطر
8- انکار نیازها ، خواسته ها و احساسات
9- داشتن انتظارات غیر منطقی از دیگران
10- عدم مسئولیت خود عدم تعادل قدرت در روابط بسیاری از روابط دارای عدم تعادل قدرت هستند.
اگر ما قدرت خود را انکار نکرده ایم و به هر یک از دلایل فوق بیان نمی کنیم ، طبیعی است که شخص دیگری خلاء را پر کند در این حالت مادچار تله هایی در روابط عاطفیمان می شویم.
غالباً در چنین روابطی ، یکی از شرکاء - گاه معتاد ، خودشیفتگی یا م - بر دیگری قدرت می گیرد. معمولاً ، شریک زندگی متعهد تلاش می کند تا به روش های غیرمستقیم یا منفعلانه-پرخاشگرانه ، مانند خودداری از نفوذ ، نفوذ خود را اعمال کند. با گذشت زمان ، روابط ناهنجار می تواند باعث ایجاد پیوند تروما و احساس درماندگی شود.
احساس کمبود مزمن می تواند منجر به افسردگی و علائم جسمی شود. در روابطی که تا حدودی سالم تر است ، هر دو شریک زندگی در مبارزات قدرت، مداوم از قدرت پیروز می شوند. اینها معمولاً درمورد پول ، کار ، مراقبت از کودکان و مذاکره درباره چگونگی و زمان سپری می شوند.
برای جلوگیری از درگیری ، برخی از زوجین حوزه های جداگانه ای را در اختیار دارند که هرکدام کنترل بیشتری دارند. از نظر تاريخي ، مادران بر خانه حكومت مي كردند و پدران مالي بيشتري مي گرفتند و امور مالي را كنترل مي كردند. این امر در بسیاری از خانواده ها علی رغم بهبود قدرت درآمدی ن ، به ویژه هنگامی که فرزندان خردسال دارند ، ادامه می یابد.
نقشهای سنتی در حال تغییر و برتری گرفتن هستند. مردان بیشتر در مراقبت از کودک و فرزند پروری شرکت می کنند. با کار کردن یا داشتن قدرت در خارج از خانه ، ن می آموزند که می توانند خارج از ازدواج عمل کنند. این به طور بالقوه به آنها قدرت بیشتری در رابطه می دهد.
بعضی از پارتنر ها وقتی همه چیز 50-50 تقسیم نمی شود ناراحت می شوند ، اما درک مهمتر از بی عدالتی و عدم تعادل قدرت مهم تر است. این ممکن است زمانی اتفاق بیفتد که احساسات و نیازهای ما نادیده گرفته شود. احساس نمی کنیم به حرف گوش داده شود یا اینکه ورودی ما اهمیت دارد و احساس بی اهمیت و ناراحتی می کنیم. وقتی تأثیری نداریم ، احساس بی احترامی و ناتوانی می کنیم.
 

چگونه ودمان را پیدا کنیم؟

چگونه خودمان را پیدا کنیم؟

چگونه خود واقعیمان ار پیدا کنیم؟

، ,قدرت ,کنیم ,دیگران ,روابط ,عدم ,خود را ,می کنیم ,می توانیم ,ممکن است ,در روابط

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دبستان و پیش دبستانی پسرانه رویش نوشته های یک شاگرد