درماندگی آموخته شده
(( زندگی من هر روزش شده است یاس و ناامیدی)) ((به هیچ چیز خوشبین نیستم و احساس میکنم هر اتفاقی میافتد به ضرر من است)).((فکر من پوچ و بی معنی شده. دلیلی نمیبینم که درس بخوانم کار کنم یا حتی رفتارهای معمول روزانه را انجام دهم)).
((انگار خورشید زندگیم کاملاً غروب کرده حتی خیال طلوع دوباره هم ندارد)).
(( احساس می کنم به بن بست رسیدم و هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند نجات میدهد)).
روانشناسان علت این همه احساس و تفکر منفی را درماندگی آموخته شده می دادند. این نظریه توسط عدهای مطرح میشود که معتقدند جهت دهی و رهبری فعالیت ها و رویه های زندگی بر عهده افکار و شناخت و نحوه تفکر و پردازش اطلاعات ذهنی در افراد است. همه ما در قبال رویدادهای زندگی خود آگاه و ناخودآگاه فکر میکنیم و به تعبیر و تفسیر آنها میپردازیم این تعبیر و تفسیر ها می تواند حتی از دوران کودکی نیز به ما آموخته شود اتفاقات خوب و بد با هم ممزوج هستند و این بیانصافی است که چشممان ما تنها سختیها و مشقات را ببیند و خوشیهای آن را انکار کند.
مادری که با تکیه کلام های منفی خود به کودکش می گوید (تو نمیتوانی، فایده ندارد به این موضوع بپردازید، روزگار و زندگی سراسر سختی است) پشتکار، امید و تلاش و خودبینی را در کودک خود از بین میبرد و گاهی نیز شاید خانواده القائات منفی نداشته باشد اما در اثر عدم تشویق به تلاش پشتکار و عدم تنظیم متعادل انتظارات فرزند خود را امیدوار و مثبت اندیش تربیت نمی کند به عنوان مثال: زمانی که فردی برای رسیدن به یک خواسته تلاش مستمر دارد و به یک مشوق هم نیازمند است. اگر در خانواده حضور یابد که هیچ حمایتی برای تلاش دریافت نمیکند و حرکتش برای خانواده با ارزش و مثبت قلمداد نشود میتواند با نوعی بیانگیزگی روبرو میشود که در بزرگسالی درماندگی درونی را ایجاد میکند و درماندگی اما همیشه خانواده مقصر نیست ما به عنوان انسانهایی با اراده و دارای قوه تحقق می توانیم به فرایند زندگی پرتو انگیزه امید و پشتکار را بر افشانیم.
زندگی مملو از پستی و بلندی است اتفاقات خوب و بد با هم منظور هستند و این بیانصافی است که چشمان ما تنها سختی و مشقت را ببیند و خوشی های آن را انکار کند.
نوع پردازش ذهنی ما برای دیدن خوشی ها و سختی ها به همراه هم بسیار مهم است با توجه به عوامل ذهنی می توانیم رویدادها را تفسیر کنیم و حتی میتوانیم گاه خود را عادت دهیم که حتی از دست خیلیها هم موضوعهای خوب و مثبت را بیرون بکشیم. در مجموع میتوان افراد با درماندگی آموخته شده را با توجه به علل ذهن ایشان اینگونه دید عده ای سبک اسناد منفی دارند و وقایع خوشایند را به علل بیرونی و ناپایدار و وقایع ناخوشایند را به علل درونی همیشگی پایدار به توانایی و استعداد های شخصی نسبت میدهند.
اگر بخواهیم در مورد منابع کنترل و سبک اسناد در اشخاص صحبت کنیم جالب است بدانید که افراد تعبیر و تفسیر وقایع و رویدادها را بر اساس چهار سبک اسنادی در ذهن شکل میدهند:
یک: درونی پایدار. توانایی شخصی
دو: درونی ناپایدار. تلاش
سه:بیرونی پایدار دشواری تکلیف
چهار: بیرونی ناپایدار شانس
مثلاً اگر موفقیتهای خود را به توانایی و تلاش خود یعنی منابع درونی نسبت دهیم انگیزه بیشتری برای پوشش بیشتر خواهیم داشت. اما اگر موفقیت را به شانس واگذار کنیم پشتکار ما به دلیل وابستگی به یک عامل غیرقابل کنترل کاهش مییابد و اگر شناخت شکست را به منابع بیرونی مثل دشواری تکلیف تکلیف ارجاع دهیم در دفعه های بعد برای تلاش مجدد با انگیزه در رفتار میکنیم در حالی که برخی از افراد شکست را ناشی از توانایی خود میبیند و دلیلی را برای ادامه زندگی ندارد، لذا وقتی در شخصی درماندگی آموخته شده شکل می گیرد الگوی فوق هرگونه امید و تلاش راست می کنند و نتیجه حرکت را در ذهن به شکستهای مجدد خط می کند بنابراین این الگوی ذهنی در نحوه تفکر و کیفیت زندگی بسیار موثر است چه خوب است که این توانایی های شخصی و البته پیش از آن به رحمت و لطف خداوند تکیه کنیم و بدانیم با تعبیرات مثبت درون خود میتوانیم نتایج پربارترین در زندگی به دست آوریم و شانس را به تلاش و حرکت خود من بدانیم نه عوامل ناشناخته و غیر قابل کنترل.
برگرفته از کتاب:
اول نیمه خودمان را پیدا کنیم نیمه گمشده پیشکش
نویسنده: مسعود لعلی
درباره این سایت